معنی هنری توماس

حل جدول

هنری توماس

بازیگر فیلم ای تی

سخن بزرگان

توماس هنری هاکسلی

شکوه زندگی در دانش نیست، بلکه در کردار است.

لغت نامه دهخدا

توماس

توماس.[ت ُ] (اِخ) سیدنی جیل کریست. معدن شناس انگلیسی (1850-1885 م.). وی اصول تصفیه ٔ فلزات آمیخته با فسفور را کشف کرد. (از لاروس).

توماس. [ت ُ] (اِخ) شاعر آنگلونورماند قرن دوازدهم میلادی است که داستانی به شعر از تریستان و ایزوت از او باقی مانده است. (از لاروس).

توماس. [ت ُ] (اِخ) آنتوان لئونار. نویسنده ٔ فرانسوی (1732-1785 م.) و عضو فرهنگستان فرانسه است. او راست: مدائح فصیح ولی پرطمطراق و متکلف. (از لاروس).

توماس. [ت ُ] (اِخ) سن. یکی از دوازده حواری حضرت عیسی (ع) است که به دیرباوری مشهور و از جمله ٔ کسانی بود که هیچ چیز را باور نداشت مگر آنکه به نحوی در آن اطمینان حاصل می نمود، چنانکه این حواری بعثت حضرت عیسی را باور نکرد. (از لاروس). رجوع به توما شود.

توماس. [ت ُ] (اِخ) آلبر. از سیاستمداران فرانسه (1878-1932 م.) است. وی سوسیالیست و در سالهای 1915-1917 م. وزیر تسلیحات فرانسه بود و دفتر بین المللی کار را تأسیس کرد و در سال 1920 م. به ریاست قسمت کار «اس.د.اِن » انتخاب گردید. (از لاروس).


هنری

هنری. [هَُن َ] (ص نسبی) اهل هنر. هنرمند. هنرور:
خواجه ٔ سید ابوسهل رئیس الرؤسا
احمدبن الحسن آن بارخدای هنری.
فرخی.
آن هنری خواجه ٔ جلیل چو دریاست
با هنربیشمار و گوهر بی عد.
منوچهری.
آفرین زآن هنری مرکب فرخ پی تو
که به یک شب ز بلاساغون آید به طراز.
منوچهری.
هنری سرفکنده چون لاله است
که کلاهش به سر ندوخته اند.
خاقانی.
هرکو هنری است و عیب خود گفت
با جان هنر قرین شمارش.
خاقانی.
|| دلیر: سام نریمان را پرسیدند که آرایش رزم چیست ؟ گفت: فر ارجمند شاه، دانش سپهبد بارای و مبارز هنری. (نوروزنامه).


خوش هنری

خوش هنری. [خوَش ْ / خُش ْ هَُ ن َ] (حامص مرکب) باهنری. صاحب هنری. با هنر خوب بودن:
صبا به خوش هنری هدهد سلیمان است
که مژده ٔ طرب از گلشن سبا آورد.
حافظ.

اصطلاحات سینمایی

هنری

صفتی است برای آثار یا بازیگران شاخصی که برگزیده و گزیده کارند. مشخصه اصلی آنها اندیشه ورزی و اندیشه سازی است. آثاری چون « هامون » اثر جاودانه ی مهرجویی درایران وسه گانه ی کیلو فسکی (سفید، آبی، قرمز) درسینمای جهان اشخاصی مانند کوبریک درکارگردانی وبازیگر فقیدی چون مارلون براندو دردوران اوج بازیگری، نمونه ی بارز آثار واشخاص هنری هستند.

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

سبک هنری

سایاگ هنری

فرهنگ فارسی هوشیار

فیلم هنری

رخشاره ی هنری


هنری

باهنر، هنرمند

فرهنگ معین

هنری

آن چه که در آن هنر به کار رفته، هنرور، هنرمند. [خوانش: (~.) (ص نسب.) منسوب به هنر. ]

فرهنگ عمید

هنری

هنرمند، باهنر، اهل هنر،

معادل ابجد

هنری توماس

772

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری